true

جایگاه مردم در اندیشۀ سیاسی انقلاب
در قرآن کریم و همچنین در روایات وارده از سوی معصومین ع بر این نکته تأکید شده است که حکومت اسلامی، حکومتی است که تنها با رأی و خواست اکثریت مردم شکل میگیرد و بدون رأی و خواست اکثریت جامعه، حکومت اسلامی تحققپذیر نیست. جایگاه انتخاب مردم در اندیشۀ سیاسی اسلام را ضمن دو نکته میتوان توضیح داد:
حکومت و رهبری در اندیشۀ سیاسی: مسئولیت و نه امتیاز
بدین معنی که کسی که در تفکّر اسلامی، رهبری جامعه به او واگذار میشود مسئولیتی سنگین بر دوش او گذاشته شده است که باید در برابر خدا و مردم، در ازای حُسن اجرای این مسئولیت بزرگ پاسخگو باشد. خدای متعال در اینباره میفرماید:
﴿ فَلَنَسْأَلَنَّ الَّذِينَ أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ وَلَنَسْأَلَنَّ الْمُرْسَلِينَ ﴾(۱).
هم آنان را که فرستادگان را به سوی ایشان فرستادیم، و هم فرستادگانمان را مورد بازخواست و سؤال قرار خواهیم داد.
در قرآن کریم این مسئولیت، مسئولیت رهبری و ادارهݘ امور جامعه، مقرون و مشروط به خواست مردم دانسته شده است؛ بدین معنی که در صورت اِعراض مردم از رهبران الهی و عدم همکاری مردم با آنان، مسئولیتی متوجۀ رهبران الهی نیست. اگرچه رهبران الهی موظفند حکومت عدل و قسط را در جامعهݘ بشری پیاده کنند، شرط اجرای این حکومت عدل و قسط، همکاری و همدلی اکثریت جامعه با آنان است. در صورتی که اکثریت مردم از آنان رویگردان شوند و از اطاعت آنان و همکاری با آنان برای برپایی قسط و عدل خودداری کنند مسئولیتی متوجۀ رهبران الهی نخواهد بود و همین است معنای آیاتی که به این مضمون آمده است:
﴿ لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ ﴾(۲)
اکراهی در دین نیست، هدایت و گمراهی از یکدیگر شناخته شدهاند.
﴿ أَنُلْزِمُكُمُوهَا وَأَنتُمْ لَهَا كَارِهُونَ ﴾(۳).
آیا شما را با الزام بر آن وادار کنیم، در حالی که مورد کراهت شماست.
﴿ وَمَا أَنتَ عَلَيْهِم بِجَبَّارٍ ﴾(۴).
تو بر آنان مسلّط نیستی که با اجبار پیامت را به آنان بقبولانی.
﴿ وَلَوْ شَاء رَبُّكَ لآمَنَ مَن فِي الأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُواْ مُؤْمِنِينَ ﴾(۵).
اگر خدایت میخواست، همهݘ مردم زمین را جملگی مؤمن میکرد، آیا تو (ای رسول) میخواهی مردم را با اکره و اجبار مؤمن سازی
و از حضرت امیرالمؤمنین ع روایت است که فرمود:
أَمَا وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ، لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِيَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللّٰهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أن لا يُقَارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَيْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا، وَ لَسَقَيْتُ آخِرَهَا بِكَأْسِ أَوَّلِهَا(۶)
همانا به آنکس که دانه را شکافت و مردم را آفرید سوگند، اگر نبود حضور حاضران و قیام حجت بر من به وجود یاوران، و اینکه خداوند از عالمان پیمان گرفته است که در برابر ستمگران و محرومیت ستمدیدگان آرام ننشینند، هر آیینه افسار مرکب خلافت را به پشتش میافکندم، و از همان جام آغازین به او مینوشانیدم.
در این گفتار، به صراحت به دو مطلب بالا _ یعنی مسئولیت محسوب شدن حکومت و ولایت از یکسو و وابسته بودن این مسئولیت به حضور مردم در صحنه و حمایت و یاوری از رهبران الهی از سوی دیگر_ اشاره شده است؛ بنابراین، خواست مردم، شرط اصلی این مسئولیت است و بر همین مبناست که حکومت اسلامی، متّکی بر آرای مردم و مستند به خواست و حمایت مردم است. البته مردم نیز در انتخاب و خواست خود مسئولند ﴿فَلَنَسْأَلَنَّ الَّذِينَ أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ﴾ مردم مسئولیت دارند که راه درست را برگزینند و رهبر الهی را انتخاب کنند. همانگونه که رهبران الهی در برابر مردم مسئولند، مردم نیز در برابر رهبران الهی مسئولیت دارند؛ مردم مسئولند از رهبران الهی حمایت کنند و آنان را مطیع و پیرو باشند. بدین ترتیب، مردم، اساس موجودیّت و خدا، اساس مشروعیّت است.
در فلسفۀ سیاسی انقلاب، مردم، اساس موجودیّت انقلاب و حکومت اسلامیاند و برپایی و موجودیّت انقلاب اسلامی و نیز حکومت آن، بر مبنای خواست و ارادۀ مردم است. از سوی دیگر، مشروعیّت انقلاب و حکومت اسلامی، مستند به فرمان خدا و اذن اوست؛ زیرا حکومت و قدرت و صلاحیّت امر و نهی، تنها در اختیار اوست. خدای متعال میفرماید:
﴿لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ﴾(۷).
آفرینش و دستور دادن تنها در اختیار خدای متعال است.
مردمی بودن موجودیّت و خدایی بودن مشروعیّت، نه تنها اصلی است که در قرآن کریم و سایر منابع اسلامی مورد تأکید قرار گرفته است، از نظر عقلی نیز مناسبترین مبنایی است که برای حکومت و قدرت در جامعه میتوان تصوّر کرد. حکومتی که بخواهد با عدل و قسط رفتار کند و مردم را به سوی فضیلت و نیکی رهبری کند باید بر مبنای خواست و ارادهݘ مردم برپا شود؛ حکومتی که از حمایت تودۀ مردم برخوردار نباشد، به هیچوجه نمیتواند از عهدۀ برپایی قسط و عدل در جامعه برآید. ادارۀ جامعه بر مبنای قسط و عدل تنها در صورتی امکانپذیر است که حکومت، از پشتیبانی و حمایت عامّۀ مردم برخوردار باشد.
مشروعیّت حکومت و قدرت نیز نمیتواند از منبعی جز خدای متعال ریشه بگیرد؛ زیرا حکومت و قدرت، محصول اراده و اختیار مردم است و هر انتخاب و اختیاری که بخواهد بر مبنای عدل و قسط صورت گیرد، نیازمند معیاری _ قبل از انتخاب _ است که عدلسنج و خطاناپذیر باشد تا بر مبنای آن بتوان راه عدل را انتخاب کرد و آنچه را حق و صواب است، برگزید. تنها معیار خطاناپذیر عدل محوری که میتواند آدمی را در انتخاب بهتر و عادلانه راهنمایی کند، خدای متعال است؛ زیرا اوست تنها منبعی که بر بهترین آگاه و از خطا مصون است. به همین دلیل، تنها منبعی است که دارای صلاحیّت معیار بودن برای انتخاب است. هر معیار دیگری که منتهی به خدای متعال و به او مستند نباشد، خطابردار است و خود، به معیاری نیازمند است که خطای او را تصحیح کند.
خدای متعال به دلیل آنکه آفرینندۀ انسانها و سایر مخلوقات است و به دلیل اینکه بر آنچه خیر و پاکی و نیکی و خوبی است، بیش از همگان آگاه است، و نیز به دلیل اینکه خطا و لغزش از ساحتش به دور است، مهمترین و تنها معیاری است که میتوان در انتخاب بهترینها از او مدد گرفت و به او استناد جست. به همین دلیل، اساس و پایۀ مشروعیّت هر انتخابی، رضای خدا و اذن و دستور اوست. انقلاب و حکومت اسلامی از یکسو در موجودیّتش، به آراء و ارادهݘ مردم متّکی است و از سوی دیگر در مشروعیّت و حقانیّت خود به اذن و نصب الهی استناد دارد.
منابع
- سورۀ اعراف: ۶٫
- سورۀ بقره: ۲۵۶٫
- سورۀ هود: ۲۸٫
- سورۀ ق: ۴۵٫
- سورۀ یونس: ۹۹٫
- نهجالبلاغه، خطبۀ۳، خطبۀ شقشقیه.
- سورۀ اعراف: ۵۴٫
true
true
true
true