true

استناد به منابع دینی برای اثبات گستردۀ مأموریت دین، شیوهای دور از منطق نیست و به هیچ وجه، یک استدلال از نوع دور باطل به شمار نخواهد آمد؛ زیرا پس از آنکه حجیّت منابع دینی از طریق برهان عقلی به اثبات رسید، استناد به آن برای تعیین و تحدید حوزه و جایگاه دین در زندگی بشر، برهانی و منطقی است.
دراین قسمت از بحث، حجیّت کتاب و سنت که از منابع اصلی دین اسلامند، با توجه به براهین عقلی فراوان، به اثبات رسیده تلقی میشود. بنابر همین اصل، از این دو منبع گرانسنگ برای تبیین حوزه و جایگاه دین، کمک گرفته میشود.
طبیعی است در این نوشتار مختصر، به هیچ وجه قصد بر این نیست که به تمام آنچه در کتاب و سنت در این زمینه آمده اشاره یا حتی اصول و ارکان آن روشن شود، بلکه تنها غرض آن است که نمونههایی معدود، ولی روشن و گویا از آیات و روایات را که در این زمینه آمدهاند، در دو بخش مورد بررسی قرار دهیم.
بخش اول: نمونههایی از آیات قرآن مجید:
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّٰه وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّٰه وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّٰه وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً * أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُواْ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَن يَتَحَاكَمُواْ إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُواْ أَن يَكْفُرُواْ بِهِ﴾
هان ای کسانی که ایمان آوردید! اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید رسول و صاحبان امر از میان خودتان را؛ پس هرگاه دربارۀ موضوعی اختلاف و نزاع کردید، آن را به خدا و رسول ارجاع دهید؛ (خدا و رسول را مرجع حل اختلافات خود قرار دهید) اگر خدا و روز جزا را باور دارید که پسندیدهتر و خوش عاقبتتر است… * آیا ندیدی آنان را که مدعیاند ایمان به آنچه بر تو و بر پیشینیان نازل شده دارند، لکن میخواهند به داوری طاغوت تن دهند؟ در حالی که به آنان دستور داده شده است که از آن (طاغوت) روی گردانند و به آن کفر ورزند…
تا آنجا که میفرماید:
﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللّٰه﴾
هیچ رسولی نفرستادیم مگر برای آنکه اطاعت شود به اذن خدای.
تا آنجا که در ادامه میفرماید:
﴿فَلاَ وَرَبِّكَ لاَ يُؤْمِنُونَ حَتَّىَ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاَ يَجِدُواْ فِي أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسْلِيمًا﴾[۱].
پس به خدای تو سوگند، ایمان نیاورند تا آنگاه که تو را در هر آنچه میانشان (به اختلاف) دراُفتد، داور قرار دهند، سپس در اندرونشان هیچ دشواری در پذیرش آنچه داوری کنی نیابند و به طور کامل سر سپرده و تسلیم باشند.
دراین آیات، به روشنی و صراحت بر مرجعیّت دین خدا و رسول خدا در تمام آنچه میتواند مورد اختلاف و نزاع در بین آدمیان باشد، تأکید شده است و هرگونه تخلف از حکم رسول خدا، کفر مطلق دانسته شده است.
مرجعیّت رسول خدا برای انسانها طبق آنچه در این آیات بصراحت آمده است، مرجعیّت گستردهای است که تمام مسائل اختلافی جامعه بشر را شامل میشود به همین دلیل، شامل کلیۀ افعال ارادی و اختیاری انسانها میشود؛ زیرا آنچه از اختیار و ارادهݘ انسانها برخیزد، بستر تنازع و اختلاف است؛ حداقل، امکان تنازع و اختلاف در آن وجود دارد.
﴿أَلاَ لَهُ الْخَلْقُ وَالأَمْرُ تَبَارَكَ اللّٰه رَبُّ الْعَالَمِينَ﴾[۲].
هان بدانید که آفرینش و دستور، تنها از آن خداست؛ بزرگ است خدای، پروردگار جهانیان.
در این آیه، با قاطعیّت و تأکید اعلام شده که صلاحیّت امر و الزام و حکومت و قانونگذاری، تنها مخصوص خداوند است.
﴿وَرَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاء وَيَخْتَارُ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحَانَ اللّٰهِ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ * وَرَبُّكَ يَعْلَمُ مَا تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَمَا يُعْلِنُونَ * وَهُوَ اللّٰهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْحَمْدُ فِي الْأُولَى وَالْآخِرَةِ وَلَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ﴾[۳].
و خدای توست که میآفریند و برمیگزیند، آنان را حق انتخاب و گزینش نیست؛ منزه است خدا و برتر است از آنچه انباز میگیرند* و خدای تو میداند درون سینهها چه پنهان میکنند و در برون چه آشکار میسازند* و اوست خدای یکتا که جز او خدایی نیست. سپاس در دنیا و در آخرت تنها برای اوست و حکومت و دستور، تنها از آن اوست؛ و به سوی او باز خواهید گشت.
در این آیات، علاوه بر تأکید بر اینکه حق حکومت و دستور، مخصوص خداست بر این نکته نیز با صراحت و قاطعیّت تأکید شده که اصولاً گزینش و انتخاب، منحصراً حق خدای متعال است که بدین معنی است که در هر فعل اختیاری، خداست که باید حق و عدل را معیّن کند و هیچ مرجعی جز خدای متعال، حق تعیین و تشخیص آنچه را که عدل و برتر است، ندارد.
﴿أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاء فَاللّٰهُ هُوَ الْوَلِيُّ وَهُوَ يُحْيِي المَوْتَى وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ * وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِن شَيْءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللّٰهِ ذَلِكُمُ اللّٰهُ رَبِّي عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ﴾[۴].
آیا جز خدا سروری برگزیدهاند؟ پس خدا، تنها سرور است و اوست که مردگان را زنده میکند و اوست که بر همه چیز تواناست * و آنچه در آن اختلاف کنید، پس حکمش با خداست؛ اوست خدا، پروردگار من، بر او توکل کردم و به سوی او بازمیگردم.
در این دو آیه ضمن تأکید بر اینکه ولایت و بزرگی و حکومت و سلطنت مخصوص خدای متعال است، بر دو حقیقت تأکید شده است:
الف) مرجعیّت منحصر به فرد خداوند، در آنچه میان آدمیان مورد نزاع و اختلاف باشد؛
ب) گستردگی این مرجعیّت و فراگیری آن، به تمام آنچه که مورد اختلاف آدمیان میتواند باشد. به سخن دیگر، حوزۀ حاکمیّت منحصر به فرد خداوند، همهݘ افعال ارادی انسانها را در برمیگیرد؛ زیرا حوزۀ مسائل اختلافی آدمیان، گسترهای به پهنای اراده و اختیار بشر دارد.
﴿كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللّٰه النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ﴾[۵].
مردم یکسان بودند پس خدای، پیامبران را فرستاده؛ مژدهآوران و بیمدهندگان؛ و با آنان کتاب را بهحق فرو فرستاد تا میان مردم، در آنچه اختلاف کنند، حکم کند.
در این آیه به چند نکته اشاره شده است:
- دورهای بر بشر گذشته که به علت فقدان آگاهی و قدرت تمییز حق از باطل، اختلافی میان آدمیان نبوده است؛
- با آغاز دورۀ آگاهی و تمییز بشر، اختلاف در بین انسانها در گرفته است و یکسانی ناشی از فقدان قدرت تمییز، از میان رفته است؛
- با آغاز دوران آگاهی و تمییز، خداوند پیامبران را با کتاب حق فرستاده است تا میزان تشخیص حق از باطل و مرجع حلّوفصل مسائل اختلافی جامعۀ بشر باشند؛
- مرجعیّت پیامبران، شامل کلیۀ مسائل اختلافپذیر جامعۀ بشراست.
﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ﴾[۶].
همانا رسولان خود را با دلایل و براهین آشکار فرستادیم و با آنان کتاب و میزان را فرو فرستادیم تا مردم قسط را بر پا دارند.
در این آیه هدف از بعثت انبیاء، برپایی جامعۀ قسط اعلام گردیده است؛ بنابراین، نقش و جایگاه دین در جامعهݘ بشر، اقامهݘ قسط و برپایی عدل است.
﴿شَرَعَ لَكُم مِّنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ … فَلِذَلِكَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ وَقُلْ آمَنتُ بِمَا أَنزَلَ اللّٰهُ مِن كِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ﴾[۷].
مقرَّر داشت برای شما از دستورهای دین، آنچه را به نوح؟ع؟ سفارش کرد و آنچه را به تو وحی کردیم؛ و آنچه را به ابراهیم و موسی و عیسی؟عهم؟ سفارش کردیم که دین را برپا دارید و در آن چند دسته نشوید… پس مردم را به آن فراخوان و بر راه راست استوار باش؛ آنگونه که به تو دستور داده شد؛ و از هوای نفس آنان پیروی مکن و بگو: به هر آنچه از کتاب، خدای فرستاد، ایمان دارم و مأمورم میان شما عدل را برپا کنم.
در این آیات مطالب متعددی آمده است از جمله اینکه، مأموریت رسول خدا برپایی عدل در جامعهݘ بشراست و این نکته که هدف همۀ ادیان و به ویژه اسلام، برپایی قسط و عدل در جامعه است.
بخش دوم: نمونههایی از روایات معصومین؟عهم؟:
- کلینی با سند صحیح از امام صادق؟ع؟ روایت کرده است که فرمود:
مَا مِنْ شَيْءٍ إِلَّا وَ فِيهِ كِتَابٌ أَوْ سُنَّةٌ[۸].
چیزی نیست مگر آنکه حکم آن در کتاب یا سنت بیان شده باشد.
- در روایت صحیح دیگری نیز کلینی، از امام کاظم؟ع؟ روایت کردهاست:
أَ كُلُّ شَيْءٍ فِي كِتَابِ اللّٰهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ؟صل؟ أَوْ تَقُولُونَ فِيهِ؟ قَالَ: بَلْ كُلُّ شَيْءٍ فِي كِتَابِ اللّٰهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ؟صل؟[۹].
آیا همه چیز در کتاب و سنت آمده است یا آنکه خودتان دربارۀ آن اظهارنظر میکنید؟ فرمود: همه چیز در کتاب خدا وسنت پیامبرش آمده است.
- و نیز کلینی، با سند معتبر از امام صادق؟ع؟ روایت میکند که فرمود:
مَا مِنْ أَمْرٍ يَخْتَلِفُ فِيهِ اثْنَانِ إِلَّا وَ لَهُ أَصْلٌ فِي كِتَابِ اللّٰهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَكِنْ لَا تَبْلُغُهُ عُقُولُ الرِّجَالِ[۱۰].
چیزی نیست که دو تن دربارۀ آن اختلاف کنند مگر آنکه ریشهای در کتاب خدا دارد، و لکن عقول مردم بدان نمیرسد.
[۱]. سورۀ نساء: ۵۹- ۶۵٫
[۲]. سورۀ اعراف: ۵۴٫
[۳]. سورۀ قصص: ۶۸- ۷۰٫
[۴]. سورۀ شوری: ۹ و ۱۰٫
[۵]. سورۀ بقره: ۲۱۳٫
[۶]. سورۀ حدید: ۲۵٫
[۷]. سورۀ شوری: ۱۳- ۱۵٫
[۸]. اصول کافی، ج۱، ص۵۹٫
[۹]. همان، ص۶۲٫
[۱۰] . روایات یاد شده و نیز روایات دیگری به همین مضمون در « بَابُ الرَّدِّ إِلَى الْكِتَابِ وَ السُّنَّة وَ أَنَّهُ لَيْسَ شَيْءٌ مِنَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ جَمِيعِ مَا يَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَيْهِ إِلَّا وَ قَدْ جَاءَ فِيهِ كِتَابٌ أَوْ سُنَّة» از اصول کافی، ج ۱، ص ۵۹ به بعد آمده است.
true
true
true
true